مناطق زندگى فرقه اهل حق در ایران از این قرار است
الف ـ استان کرمانشاه
ش1ـ شهرستان کرمانشاه و روستاهاى گربان، روستاهاى منطقه عثمانوند و سان رستم، برخى از روستاهاى توابع ماهى دشت، و روستاهاى منطقه بیلوار به نامهاى: میان دربند، بالا دربند، پشت دربند و
ش2ـ اسلام آباد غرب و حومه آن مانند: سودان علیا و سفلى، چُنگُر حدود شصت الى هفتاد روستا از کل روستاهاى کوزران سنجابى که حدود 135 روستا مى باشد و 56% ساکنان خود کوزران پیرو مرام اهل حق مى باشند، احتمالا چهل هزار نفر از مردم اسلام آباد و حومه آن پیرو این مذهبند
ش3ـ کرند غرب و توابع آن از عمده ترین مراکز اهل حق است، علاوه بر شهر کرند ساکنان قریب به 120 روستاى تابع دهستان گهواره به جز چند روستا که پیرو مذهب شافعى مى باشند اهل حق هستند. از روستاهاى معروف منطقه کرند: حریر، سرمیل، سرخه لیزه، گهواره، بیامد، بروند، قلعه زنجیر، گردکان گور، گورا جوب و توت شامى را مى توان نام برد
جمعیت اهل حق در منطقه کرند به 150 هزار نفر تخمین زده مى شود. علاوه بر این روستاهاى بیونیش در حدود 15 روستا همگى اهل حق هستند که جزو کرند مى باشند
ش4ـ سر پل ذهاب: بیش از 20% سکنه این شهر پیرو مسلک اهل حق مى باشند و حداقل 23 روستا از حومه آن نیز همین مسلک را دارند. از روستاهاى معروف: پس پس، رشید عباس دول الیاس، جلالوند سفلى، بَلَوان و روستاهاى قَرَه بُلاغ و روستاهاى تابع دهستان بزمیر آباد را مى توان نام برد. روستاهاى حومه شهر در شعاع مساحت ده کیلومترى شهر قرار دارند ولى روستاهاى دهستان بزمیر آباد (پشت تنگ) بیش از چهل کیلومتر از شهر فاصله دارند
ش5ـ قصر شیرین: گر چه هنوز همه سکنه شهر و روستاهاى حومه قصر شیرین مورد تحقیق قرار نگرفته است ولى به نظر مى رسد بیش از ده درصد مردم آن بر مرام اهل حق مى باشند
ش6ـ صحنه و دینور: حدود سى الى چهل درصد مردم صحنه پیرو مذهب اهل حق هستند و بسیارى از روستاهاى حومه آن همین مرام را دارند. جمعیت اهل حق در بخش دینور نیز قابل توجه است. روستاهایى از کنگاور و اسد آباد نیز تحت پوشش اهل حق منطقه صحنه و دینور مى باشند
ب ـ استان لرستان
در قسمتهایى از نواحى تابعه استان لرستان نیز فرقه اهل حق به طور پراکنده سکونت دارند. از جمله این مناطق که عموماً روستایى هستند بلوران واقع در جاده اسلام آباد غرب، پل دختر و نیز حومه گراب و روستاهایى از توابع نورآباد،قسمت هایى از بوالوفا و بخشى از طایفه ذوالنور اهل حق بوده اند، گرچه در این منطقه
تحول چشمگیرى صورت گرفته و با گرایشات روز افزونى که به سمت انجام فرایض دینى دیده مى شود این فرقه پایگاه فرهنگى و اجتماعى مناسبى ندارد
ج ـ آذربایجان شرقى
در بخش ایلخچى از قصبات معروف تبریز عده اى از طرفداران «اهل حق» سکونت دارند
طبق تحقیقات به عمل آمده اهل حق هاى این ناحیه معروف به گورانى هستند که به نظر مى رسد از منطقه گوران به مرکزیت گهواره (کرند غرب) در گذشته هاى دور به این سمت مهاجرت کرده باشند
د ـ حوالى تهران و مازندران
در هشتگرد، رودهن، بومهن و خود تهران مراکزى وجود دارند که اهل حق ساکن اند. همچنین بخشى از مردم کلاردشت، کجور و روستاهاى پول و فیروز کلا از توابع کجور اهل حق مى باشند
هـ ـ استان زنجان و همدان
در ناحیه اسد آباد همدان و قسمتهایى از توابع آوج و رزن حد فاصل همدان و زنجان کم و بیش اهل حق به صورت پراکنده سکونت دارند
مناطق زندگى اهل حق در خارج نیز بدین شرح است
کردستان عراق
در حوالى کرکوک افرادى از این فرقه وجود داشته اند اگر چه با نامهاى دیگر و عناوین مختلف; علاوه بر فرقه اهل حق فرقه هاى دیگر نیز در این نواحى موجود بوده که ریشه در فرهنگ ایرانیان دارند
ترکیه، آلبانى
در ترکیه فرقه هایى وجود دارند معروف به بگتاشى که علوى نیز نامیده مى شوند و در دوره اى نبض قدرت سیاسى ـ نظامى ترکیه را در دست داشته اند; فعلا عبادتگاه آنها تکیه نام دارد. اهل حق هاى ایران آنها را یکى از شاخه هاى اهل حق مى دانند
در کشور اروپایى آلبانى نیز عمدتاً شیعیان آنجا تحت همین نام به بگتاشى معروف اند که شیعه اى از اهل حق مى باشند
سوریه
در کشور سوریه جمعیت قابل توجهى وجود دارند که تحت عناوین علویین، نصیریه و على اللهى معروف بوده که عمدتاً در شمال و شمال غرب آنجا سکونت دارند که اخیراً گرایشاتى به سمت انجام فرایض دینى داشته اند
افغانستان
در قسمتهاى شمال افغانستان و برخى مناطق دیگر این کشور جمعیت قابل توجهى تحت نام على اللهى و یا اسماعیلیه معروف اند. فعلا افراد این فرقه بیشتر تحت رهبرى سید منصور نادرى در شمال این کشور نفوذ دارند. (1)م
پ1- تحقیقى پیرامون فرقه اهل حق، اسماعیل قبادى (مجله تخصصى کلام اسلامى) س 4، ش 14، 1374، صص 89ـ8
«اهل حق» گروهى هستند که از حضرت على(علیه السلام) به عنوان خدا یاد مى کنند و این گروه را «على اللهى» هم مى خوانند
نعمت الله جیحون آبادى یکى از رهبران «اهل حق» در کتاب شاهنامه حقیقت مى نویسد: وقتى پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله مى خواست به معراج برود، شیرى راه را بر حضرت مى بندد، جبرئیل به حضرت پیشنهاد مى کند: نیازى به او بده تا راه را باز کند. پیامبر انگشترى خود را به شیر مى دهد و عبور مى کند. وقتى به آسمان مى رسد و مهمان خدا مى شود، سفره اى جهت پذیرایى آماده بوده، دست خدا شبیه به دست حضرت على از پشت پرده ظاهر مى گردد و صدایى شنیده مى شود که: سهم ما را بده. حضرت سیب را نصف مى کند و نیمى از آن را به او مى دهد. پس از مراجعت، حضرت على به استقبال پیامبر مى رود و انگشترى با نصف سیب را به پیامبر مى دهد، بدین طریق پیامبر در مى یابد على خداست
هماندم محمد بشد با بصیر شد آگاه از ذات شاه کبیر
هماندم محمد ببردش نماز سپردى سرش را به آن بى نیاز
محمد از آن گشت حاجت قبول که بسپرد سر را به زوج بتول
گرفتى چنان دامن او بصدق به اوصاف او اول آمد به نطق
بگفتا على اول و آخر است خداوند در ظاهر و باطن است
جز حیدر نباشد به من کس خدا که دیدم همه اوست در دو سرا
على گفت با احمد اى نیک رو نکن کشف بر کس تو سرّ مگو
زمانى به خلوت رسول حلیم به گفتا به آن ذات پاک کریم
گواهى دهم بر تو اى مرتضى تو هستى به من در دو عالم خدا
امیدم چنان است روز جزااز این بنده خود بباشى رضا(1) اعلى دین یکى دیگر از بزرگان این فرقه پس از نقل داستان معراج اضافه مى کند: بعد از آن ندا آمد «اى پیامبر کتفت را برهنه کن و نشانه بگیر، پیامبر کتف مبارک را برهنه کرد دید پایى آمد بر کتف پیامبر گذاشت و آن هم پاى على است و مهر نبوت از آن است.»(2) در داستان خلقت نیز آمده است وقتى هفت تن تقاضاى همدم کردند، خدا از دُرّ بیرون آمد و خود را آشکار ساخت، بنابراین آنان مشاهده کردند که على خداست
بنابر دعا وزیران کار برون آمد از بطن درّ کردگار
چو شد ذات حق در جهان آشکار بیامد ابر دون خاوندگار
على بود آن صاحب عدل و داد که خود کرد ظاهر به پیران راد داد(3)م
عقاید این فرقه در طى سى پرسش و پاسخ بیان مى گردد. ان شاءالله
پ1- شاهنامه حقیقت، حاج نعمت اللّه جیحون آبادى مکرى، با مقدمه دکتر محمد مکرى (تهران، 1345) صص 205ـ204
پ2- مجموعه رسائل و اشعار اهل حق، تصحیح و. ایوانف، (بمبئى، انتشارات انجمن اسماعیلى، چاپخانه قادرى) ص 24
پ3- شاهنامه حقیقت، جیحون آبادى، ص 49